کتاب بیهوده
نام کتاب: کتاب بیهوده
نام اصلی: Un livre inutile
نویسنده: کریستیان بوبن
مترجم: پیروز سیار
نشر: دوستان
کشور: فرانسه
سال انتشار:۲۰۰۲
تعداد صفحه: ۱۰۱
توضیحات:
این بیهودهترین کتاب دنیاست!
مطمئناً آخرش به خودتان میگویید: خب که چی؟ ازتان میخواهم دقیقتر شوید! جملهای در این کتاب بیهوده نوشته نشده است! جملههای مجهولی که شاید اعصابتان را خورد کند، اما باید دقیق شوید!!
این کتاب مجموعهای از ۷ داستان است که هر کدام در مورد یک نویسنده و شاعر بلند آوازه است. در آخر این کتاب، مترجم خلاصهای از زندگی هر کدام از این نویسندگان و شاعران را به کتاب اضافه کرده است تا در مواقعی مانند الان که به اینترنت جهانی دسترسی ندارید و میخواهید در مورد این نویسندگان بیشتر بدانید، سردرگم نشوید!
متن پشت کتاب:
کریستسان بوبن که از چهرههای سرشناس ادبیات معاصر فرانسه است، در این کتاب که مورد توجه خوانندگان بسیار قرار گرفته و تحسین خواص را نیز برانگیخته است، به هفت نویسنده و شاعر بزرگ جهان میپردازد که عبارت اند از: پُل کلودل، فرانتس کافکا، شارل فردیناند رامُو، ساموئل بکت، فرانسیس پونژ، گیوم آپولینز و گوستاو رُو. بوین از طریق سخن گقتن دربارهی این چهرههای برجستهی ادبی و آثارشان، میکوشد تا تاملات خود را در باب ادبیات و شعر بیان دارد.در مقام یک آفرینشگر ادبی، از نکات بکر و قابل تاملی سخن میگوید که در نهاد ادبیات و شعر نهفته است. از دیدگاه او، شعر کلامی شفابخش است که پیوندهایی ناپیدا را پدید میآورد و سخنی است که از خواننده دستگیری میکند و دیدگانی چند را در اینجا و آنجا روشنایی میبخشد. آنچه مایه زیبایی کلامی میشود، راستی نهفته در بطن آن است که به ما قدرست شنیدن و دیدن میبخشد، قدرتی که خود نتوانستهایم به خویشتن دهیم. نویسنده بزرگ در دورترین فاصله از دنیا مینویسد و در نزدیکترین فاصلهها به خویشتن. برای آزاد شدن از وزن دنیا و رهایی خویشتن تا از این طریق در رهایی همگان سهیم گردد.
بخشهایی از کتاب:
برای آن که پل کوچولو پدید آید، برای آن که به خوبی پدید آید، دو زن لازم است، دست کم دو زن. زن اول مادر اوست و زن دوم دلدار او.مادر شما را در کانون جهان قرار میدهد، دلدار شما را به دورترین فاصله از این کانون تبعید میکند.
******
اگر بینگاریم آن کس که بر ما روشنایی میبخشد، خود در نور است، خطا کردهایم.آنان که مانند گوستاو رُو، از موهبت آرامش بخشیدن نصیب بردهاند، خود آرام نیافتهاند.آنچه میدهند، همان چیزی است که کم دارند. گویی ندانسته گشاده دستی میکنند.
******
مولفان بزرگ اندیشمند نیسند. مولفان بزرگ نویسنده نیستند. نویسنده کسی است که از خود سخن میگوید و مایل است از او سخن بگویند. نویسنده کسی است که میکوشد تا کسی باشد.اندیشههایی در سر دارد. به جست و جوی واژههای مناسب این اندیشهها میپردازد.مینویسد تا سخنش را بشنوند، تا بدانند او کیست، کجاست و چه اندیشههای بیشماری در سر دارد. مولف بزرگ اندیشهای در سر ندارد. حرفهای فکری را پیشه ی خود نساخته است. مولف بزرگ با اندیشه نمینویسد. مولف بزرگ با دستان خویش مینویسد.
نظرات
هیچ نظری برای این مطلب نوشته نشده، شما اولین نفر باشید.